سالوادور دالی در شهری در ۱۶ مایلی مرز فرانسه، در کوهپایههای کوهستان پیرنه چشم به جهان گشود. پدر او یک وکیل از طبقهی متوسط بود و برای تربیت فرزندان رویکردی سختگیرانه و منظم داشت. این شیوه تربیتی با عقاید مادر دالی تضاد بسیار شدیدی داشت. او معمولاً سالوادور جوان را مشغول هنر و خلاقیت میکرد. سالوادر کودکی باهوش بود. او زودتر از همسنهایش به بلوغ فکری رسیده بود و همین امر منجر به احساس خشم او در مقابل والدین و همکلاسیهایش میشد. او معمولاً مورد ظلم و زورگوییهای دانشآموزان قویتر و پدرش قرار میگرفت. پدر او نمیتوانست خودمختاری و تفکرات پسرش را بپذیرد و به همین خاطر او را به سختی تنبیه میکرد. رابطهی آنها در دوران جوانی دالی خراب شد.
برادر بزرگتر سالوادوردالی
یک برادر بزرگتر داشت که ۹ ماه قبل از او به دنیا آمد و نام او نیز سالوادور بود. این کودک بر اثر بیماری در گذشت. بعدها دالی داستانی را تعریف میکرد که وقتی ۵ سال داشت والدینش او را به گورستان بردند و بر سر آرامگاه برادرش به او گفتند که تو تناسخ برادر درگذشتهات هستی. او با نثر فلسفی خود نوشت: «ما مانند دو قطره آب شبیه به هم بودیم اما انعکاسهای متفاوتی داشتیم. او شاید اولین نسخه از خودم بود اما بیش از حد در مطلق و انتزاع حضور داشت». دالی بسیار به این موضوع اعتقاد داشت تا جایی که می توان تاثیر آنرا در آثارش نیز مشاهده کرد : برای مثال اثر پرتره برادر مرده من که در سال 1963 خلق شد این موضوع را تایید می نماید.
سالوادور در کنار خواهر کوچکترش آنا ماریا و والدینش، معمولاً بیشتر وقت خود را در خانهی تابستانی در دهکده ساحلی کاداکِس سپری میکردند. سالوادور در سن کمی شروع به طراحی کرد. والدینش به شدت استعدادهای هنریاش را حمایت کردند. در همین زمان بود که آنها برای سالوادور یک استودیوی هنری ساختند تا قبل از رفتن به مدرسه در آن کار کند.
خانواده سالوادور دالی به همراه مادربزرگ ، خاله ها و خواهر
والدین سالوادور با متوجه شدن استعداد بالای او در هنر، او را در سال ۱۹۱۶ به یک مدرسهی طراحی فرستادند. او یک دانشآموز جدی نبود و رویا بافی در کلاس را ترجیح میداد. او همیشه به خاطر پوشیدن لباسهای عجیب و داشتن موی بلند از دیگران متمایز بود. بعد از سال اول مدرسهی هنر، او در تعطیلات خانوادگی در کاداکِس با نقاشی مدرن آشنا شد. در آنجا او با یک هنرمند بومی به نام رامون پیچوت ملاقات کرد. پیچوت دائماً به پاریس سفر میکرد. در سال بعد، پدرش نمایشگاهی از طراحیهای ذغال او در خانه ترتیب داد. در سال ۱۹۱۹ این هنرمند جوان اولین نمایشگاه عمومی خود را در تئاتر شهرداری فیگوئِراس برگزار کرد.
مادر دالی در سال 1921 درگذشت
در سال ۱۹۲۱ مادر دالی به خاطر سرطان سینه درگذشت. دالی در آن زمان تنها ۱۶ سال داشت و به خاطر این فقدان آسیب زیادی دید. بعد از فوت مادر، پدر دالی با خالهاش ازدواج کرد. با وجود احترامی که دالی برای خالهاش قائل بود اما این اتفاق فاصلهی بین پدر و پسر را بیشتر کرد.آنها در تمام زندگی خود بر سر مسائل مختلف با یکدیگر جنگ داشتند.
مدرسه هنر و سوررئالیسم
در سال ۱۹۲۲ دالی در آکادمی سان فرناندو در مادرید به تحصیل هنر پرداخت. او در اقامتگاه دانشجویی زندگی میکرد و خیلی زود منحصر به فرد بودن خود را به سطح جدیدی رساند. او موهای خود را بلند کرد و به سبک زیباییشناسی انگلیسی قرن نوزدهم لباس میپوشید. در این زمان تأثیرات سبکهای هنری مختلفی را میشد در کارش تشخیص داد و انعکاس فلسفه و کوبیسم نیز در آنها به چشم میخورد. تمام این موارد، توجه سایر شاگردان را به او جلب کرده بود.
در سال ۱۹۲۳ دالی به خاطر انتقاد از استادان و به راه انداختن شورشی دانشجویی برای انتخاب استاد در آکادمی، به وضعیت تعلیق درآمد. در همان سال به خاطر حمایت از جنبشهای جداییطلب بازداشت و به زندان انداخته شد. او در سال ۱۹۲۶ دوباره به آکادمی بازگشت ولی دوباره قبل از امتحانات پایانی برای همیشه از آنجا اخراج شد. او ادعا کرده بود که هیچکدام از اعضای آکادمی به اندازه کافی شایستگی امتحان گرفتن از او را ندارند.
دالی وقتی در مدرسه بود، شیوههای هنری مختلفی همچون نقاشیهای کلاسیک رافائل، آثار والاسکوئِز و نقاشیهای برونسینو را مشاهده کرد. در واقع سیبیل تابدار او که به نوعی امضایش هم محسوب میشود، برگرفته از چهرهی والاسکوئِز بود. او همچنین به جنبشهای هنری آوانگارد همچون دادائیسم و جنبشهای ضد ساختاریِ بعد از جنگ جهانی اول روی آورد. فلسفه دادائیسم در تمام سالهای زندگی روی آثار دالی تأثیر گذاشت.
"هر روز صبح وقتي از خواب بلند مي شوم، با خودم مي گويم چه لذتي بالاتر از اينکه مثل «سالوادور دالي» باشي؟! و سريع از خودم مي پرسم امروز چه کار شگفت انگيزي خواهد کرد اين سالوادور دالي؟!» اين جملات را کسي درباره نقاش، مجسمه ساز و گرافيست اسپانيايي «سالوادور دالي» نگفته است. اينها اظهارنظرهاي خود او درباره خودش است! دالي فردي خيال پرداز بود که براي جلب توجه ديگران کارهاي عجيبي مي کرد و حرف هاي عجيبي مي زد. همين تفاوت شخصيت هم باعث مي شد تا توجه بيشتري به نقاشي هاي او نشان داده شود "