تاریخچه پیدایش کاغذ
کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن با قدمهای سریع پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کردهاست . صنعت كاغذسازى از قرن هفتم هجرى به بعد در ايران وجود داشته و گسترش يافته است . در ایران فعالیت کاغذ سازی اولین بار با تأسیس کارخانه مقواسازی و با استفاده از کاغذهای باطله در سال 1313 شمسی در کرج شروع شد .
نوشتن پیش از ساخت کاغذ
بشر قبل از پيدايش زبان ابتدا با كندن غارها هم گرايش خود به نوشتن و تصوير كردن را نشان داد و هم نياز به خلق زبان . بعد از دوره غارنشينى و با به وجود آمدن زبان ، قالب هاى خشتى به اصطلاح نخستين كاغذى بودند كه بشر اقدام به نوشتن بر روى آنها كرد و حتى فرامين شاهان عهد كهن بر روى قالب هاى خشتى نوشته مى شد .
پيش از ساختن کاغذ، مردمان باستان براي ماندگار کردن نظرهاي خود از کندهکاري روي سنگ و چوب و لوحهاي گلي بهره ميگرفتند . سومريها از هزارهي چهارم پيش از ميلاد بر لوحهاي گلي مينوشتند . بابليها اين روش را از سومريها آموخته و کتابخانهي بزرگي از لوحهاي گلي درست کرده بودند . آنها گل را به صورت ورقهاي کلفت در ميآوردند و پيش از آن که خشک شود ، دانستههاي خود را به خط ميخي روي آن کندهکاري ميکردند . سپس ، آن را در آفتاب خشک ميکردند يا در کورههاي سفالپزي ، ميپختند .
از اين لوحهاي گلي پخته ، شمار زيادي از ويرانههاي شهرهاي باستاني ميانرودان ، بهويژه بابل ، به دست آمده است .
لوحهای گلی
حدود 2200 تا 2400 سال پیش از میلاد مسیح در ناحیه ی بین النهرین جهت نوشتن از لوحهای گلی استفاده می شد . این روش حدود 2500 سال پیش از میلاد مسیح ، به وسیله ی سومریان اختراع شد و رفته رفته کامل تر شد . پس از چندی و با گذشت سالها این روش به وسیله ی بابلیها و آشوریها هم مورد استفاده قرار گرفت . مواد تشکیل دهنده ی این لوح ها خاک رس و آب بود که پیش از اینکه خشک شوند ، نوشته های خود را به وسیله ی وسایل نوکتیز روی آنها مرقوم می نمودند . محتوای این نوشته ها در آن دوران اغلب با فعالیت ها و امور بازرگانی ، اداری و حکومتی مرتبط بود .
استفاده از پوست جانداران به عنوان کاغذ
دستکم از هزارهي دوم پيش از ميلاد ، آدميان آموختند که ميتوانند از پوست جانوران کاغذ چرمي (پارشمن) بسازند . ايرانيان روي پوست گاو ، گاوميش و گوسفند و روميها بر پوست خر وحشي مينوشتند . پوستها پس از دباغي و صيقلکاري به اندازهي نازک و نرم از کار در ميآمدند که در زيبايي و نيکويي شاهکار به شمار ميآمدند .
پارشمن ايراني ويژگيهاي بهتري داشت. براي نمونه ، ايرانيان براي از بين بردن بوي ناخوشايند چرم، در روند ساختن پارشمن ، به آن گلاب ميافزودند . اوستا را نخستينبار روي 12 هزار پوست گاو نوشته بودند. عربها نيز روي پوست مينوشتند ، اما چون گران بود ، تنها براي نوشتن چيزهاي بسيار مهم ، مانند قرآن و قراردادها و پيماننامهها از آن بهره ميگرفتند . آنها نوشتههاي خود را بيشتر بر استخوان شانهي شتر يا سنگهاي نازک سفيد يا شاخههاي پوست کندهي درخت خرما مينوشتند . معروف است که ایرانیان در دوران خلفا جز بر پوست کلفت و نازک بر چیزی دیگر نمینوشتند و میگفتند که «ما جز بر آنچه در مملکت ما فراهم میشود بر چیزی دیگر کتابت نمیکنیم » .
ساخت کاغذ با پاپیروس یا قرطاس
کاغذ پاپیروس چیزی حدود 2000 سال پیش از میلاد مسیح در کشور مصر جهت ثبت اطلاعات متداول شد و به همین منوال تا قرن ششم استفاده از آن ادامه داشت . کاغذ یا ورقه ی پاپیروس، در واقع به صورت یک تومار از گیاه پاپیروس با طول چند متر و پهنای 30 سانتیمتر به دست می آمد . این کاغذ حالت منعطفی داشت و اگر آن را دور خود می پیچیدیم استوانه ای به وجود می آمد که قطر آن تنها 5 سانتیمتر بود . معمولا به وسیله ی نی یا قلمنی که به مرکب آغشته شده بود روی پاپیروس ، مرقومات خود را ثبت می نمودند . ابداع پاپیروس را می توان به عنوان یکی از انقلاب ها و شگفتی های با ارزش در تاریخ کتاب به شمار آورد . پاپیروس پریس کهن ترین کتابی است که به شکل تومار کشف شده است ، که مرقومات و محتویات آن بیشتر زمینه ی اخلاقی دارد . از جمله معتبر ترین و مشهور ترین داستانهایی که ثبت شده است می توان به داستان سینوحه اشاره نمود که بر روی پاپیروس مرقوم شده و مکتوب شده است . بر خلاف اینکه پاپیروس در مقابل لوحهای گلی بسیار سبک و کم حجم بوده است ، اما ، بسیار از محیط اطراف خود تاثیر پذیر و آسیب پذیر بوده است و به خاطر همین موضوع است که تا الان هیچ گونه مجموعه مهمی که مرتبط با سرزمین کهن مصر باشد ، از آثار تاریخی و خام زرخیز این کشور کشف نشده است . پاپیروس در یونان و روم هم کاربرد فراوانی داشت . بیجا نیست اگر بگوییم لغت انگلیسی paper یا کاغذ از کلمه ی پاپیروس منشا گرفته است .
استفاده از برگ و پوست درختان به عنوان کاغذ
مردم هندوستان روی برگ و پوست برخی درختان مینوشتند . ابوریحان بیرونی که در سال ۴۴۰ هـ. ق (۴۲۷ خورشیدی / ۱۰۴۸ م) وفات کرده در باب مادهای که مردم هند برای نوشتن بهکار میبردهاند چنین مینویسد : در بلاد جنوبی هندوستان درخت بلندقامتی است مثل درخت خرما و نارگیل که میوهٔ آن را میخورند و برگهای آن بهطول یک ذراع و عرض سه انگشت به هم چسبیدهاست . نام آن درخت به هندی «تاری» است . مردم هند مطالب خود را بر روی این برگها مینویسند بعد آنها را بهوسیلهٔ نخی از سوراخی که در میان آنها میکنند به هم میچسبانند .
اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم ، پوست درخت توز را که بهوج مینامند و پردههای روی کمان را نیز از آن میسازند و در کتابت بهکار میبرند، این پوست را که بهقدر یک ذراع طول و بهاندازهٔ چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد مردم میگیرند و پس از چرب کردن و صیقل دادن ابتدا سخت بعد صاف میکنند سپس بر روی آن مینویسند و اوراق آنها را که پراکندهاند به اعداد متوالی شماره میگذارند و بعد از آنکه کتاب تمام شد آن را در یک قطعه پارچه میپیچند و در میان دو لوح که به همان اندازه کتاب اختیار شده مینهند و این قبیل کتب را «پوتی» میخوانند ، مراسلات و نوشتههای دیگر ایشان هم به همین ترتیب بر روی پوست درخت توز نوشته و به این طرف و آن طرف فرستاده میشود .
شاید به همین دلیل باشد که امروزه به صفحههای کتاب یا دفتر، «برگ» میگویند . مسعودی که در سال ۳۴۵ هـ. ق (۳۳۵ خورشیدی / ۹۵۶ م) بهدرود حیات گفته، از مادهٔ دیگری که در هند بر آن مینوشتهاند و نام آن را «کاذی» میگویند ذکر میکند و معلوم نشد که این «کاذی» همان «تاری» است که ذکر آن در بیان قول ابوریحان بیرونی گفتهشد یا مادهٔ دیگری بودهاست. مسعودی میگوید که :
نامهٔ پادشاه هند به خسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی» میخواندند و آن را به زر سرخ نوشته بودند . این درخت که در هندوستان و چین دیده میشود درختی عجیب و زیبارنگ و بوی خوش آن مطلوب است، پوست آن نازکتر از کاغذ چینی است و پادشاهان چین و هند نامههای خود را بر آن مینویسند. ملل گذشته در نوشتن از مواد مختلفه استفاده کردهاند و این مواد اگر چه بعضی در مقابل گذشت روزگار پایدارمانده و محو نشدهاند لیکن استعمال آنها به شرحی که سابقاً گفتیم بهعلت کمیابی یا سنگینی یا بزرگی حجم عملی نبوده و همیشه استفاده از آن میسر نمیشدهاست به همین علت عمر آنها هر قدر هم طولانی شمرده میشده نمیتوانستهاست جاوید باشد بلکه پس از مدتی مردم از استعمال آنها دست برمیداشتهاند .
اما در سرزمینهای شمالی هند پوست درخت توز را صیقل میدادند و روی آن مینوشتند . سپس برگههای نوشته شده را شماره میگذاردند و در پارچهای میپیچیدند و نگهداری میکردند . نامهای که پادشاه هند به انوشیروان نوشته بود و مسعودی در مروجالذهب به آن اشاره کردهاست ، بر پوست درخت بودهاست . ایرانیان نیز برخی از نوشتههای خود را بر توز ، یعنی پوست گیاه خدنگ ، مینوشتند . ابنندیم از بیان ابومشعر بلخی نوشتهاست که :
ایرانیان برای آنکه نوشتههایشان پایدار بماند روی توز مینوشتند که از درخت خدنگ به دست میآمد و خدنگ همان گیاهی است که چوب محکم دارد و از چوب آن تیر برای کمان میسازند .
به نظر میرسد رومیان نیز بخشی از نوشتههای خود را روی پوست درختان ماندگار میکردند. چرا که واژهٔ لاتین Liber، به معنای پوست درونی درخت، برای کتاب به کار میرفت. اکنون نیز به جایی که کتابها در آن نگهداری میشود ، Library ( کتابخانه) میگویند .
استخوان جانوران
اعراب بیشتر نوشتههای خود را بر استخوان شانهٔ شتر یا سنگهای نازک سفید یا شاخههای پوست کندهٔ درخت خرما مینوشتند و به دلیل گرانی کمتر از پوست جانوران استفاده میکردند .
کدکس
کدکس شکل امروزی کتاب است ؛ یعنی صفحات پوست ، پاپیروس و غیره که تا خورده و از یک محل به یکدیگر دوخته شده باشند . پیدایش کدکس به قرنِ دوم میلادی بر میگردد که مسیحیان از آن برای نگارش متون مذهبی استفاده میکردند . این فرم از کتاب بهدلیل مزیتهایی که داشت ، از قرن چهارم میلادی رواج پیدا کرد . ازجمله مزیتهای آن میتوان به قابلیت جستجوی بهتر ، امکان بهتر برای انبار و نگهداری آن در(کتابخانه) و تولید سریعتر اشاره کرد . در این زمان ، در صومعهها و کلیساها ، اتاقهایی ایجاد شده بود که در آنها کار رونویسی از انجیل و دعاها صورت میگرفت و عملاً کتاب تولید میشد . همچنین با گذشت زمان ، تولید کاغذ (که قبلاً در چین اختراع شده بود) ، در ایران و پس از آن در اروپا رایج شد و به تبع آن کتابهای کاغذی نیز ابداع شدند .
نخستین کاغذ
«خانبالیق» نام قدیم پکن است که واژهای ترکیبی از الفاظ ترکی است لیق و لیک در ترکی پسوندهایی هستند که به آخر پارهای از اسامی اضافه میشوند ومعنای محل مربوط به آن اسم را بیان میکنند. ترکیب همین واژه با «خانبا» که برگرفته از کلمه ترکی خان مانند «چنگیزخان» - به عنوان یک مقام دولتی یا اجتماعی است، معنای پایتخت و محل زندگی خان بزرگ را میدهد. شهر عظیم خانبالیغ معنایی جز پایتخت و خاننشین ندارد ( خانبالیق= خان نشین= پایتخت ) . کاغذ خانبالیق یا کاغذ چینی یا کاغذ ختایی در انواع مختلف ساخته میشد، اما با ضخامت نسبتاً زیاد، زیرا که روش کتابت با قلم موی چینیها نیاز به کاغذ ضخیم مقاوم در مقابل آب داشت.
چینیهای باستان نخست روی پارچهٔ ابریشم مینوشتند ، اما از نزدیک ۱۵۰ سال پیش از میلاد ، آموختند که میتوانند پوست درخت توت را خرد کنند ، به صورت خمیر درآورند و از آن کاغذ بسازند . آنها به کاغذهای خود ساقههای کتان و رشتههای تور ماهیگیری کهنه نیز میافزودند تا محکمتر شود . هر چند گیاهان در بیشتر جاها یافت میشدند ، اما چینیها شیوهٔ ساختن کاغذ را به صورت راز نگه داشته بودند . این راز زمانی فاش شد که عربهای مسلمان در سال ۱۳۳ هـ.ق / ۷۵۱ م ، اسیرانی را از چین با خود به سمرقند ، از بزرگترین و شناختهشدهترین شهرهای دیرین ایران ، آوردند . از جملهٔ اسیرانی که صالحبنزیاد از چین با خود به سمرقند آورد ، کسانی بودند که در کار ساختن کاغذ مهارت داشتند . ایرانیان مسلمان شیوهٔ ساختن کاغذ را از آنان یادگرفتند و آن را بهبود بخشیدند و بهزودی سمرقند بزرگترین مرکز خرید و فروش کاغذ در جهان شد .
کاغذسازی در ایران